دنیای تبلیغات- امیرحسین نوریان- ۱- نوشتن ده غزل خوب و تاثیر گذار که مقبول منتقدان نه چندان مشتاق باشد، خیلی راحت تر از نوشتن یک تبلیغ برای یک جماعت و تحت تاثیر قرار دادن آنهاست… (آلدوس هاکسلی)
۲- همین که در خیل آثار به شدت بی ارزش و بعضا توهین آمیز این روزهای ایران که محلی برای نقد و حتی صحبت ندارند، درباره این کمپین بانک ملت می نویسیم، نشان از فاصله معنا دار و کلاس متفاوت این کمپین در قیاس با تبلیغات دیگر است. هر چند این تبلیغ را بر خلاف دیگر تبلیغات سطح بالا و خوب بانک ملت، چندان موثر نمی دانم.
۳- این حرف همیشگی ام بوده که صرفا طراحی های گرافیکی جذاب، آگهی های تبلیغاتی موثری نیستند و مخاطبین اهل فکر آثار گرافیکی جذاب و احیانا قابل تامل، جامعه آماری مناسبی برای سنجش موثر بودن همان طرح برای یک آگهی تبلیغاتی نیست. مخاطبین آگهی های تبلیغاتی مخصوصا تبلیغات محیطی، افرادی پر دغدغه، پرشتاب و کم حوصله هستند.
۴- المان های به کار رفته در این کمپین را بر خلاف المان های ملموس و بصری بکار رفته در کمپین های قبلی بانک ملت که توسط همین طراح با همین بک گراند کار شده بود (ماوس، دوربین، وزنه، لامپ، قفل و…) را برای غالب مخاطبانش بسیار غیرملموس می دانم. هر چند این المان ها، المان های تخصصی اینترنت با هدف بانکداری الکترونیک در این طرح ها است اما وقتی از بسیاری از اقشار مختلف جامعه، معنی این آگهی ها را پرسیدم، حتی آنها که روزانه وقت زیادی را با اینترنت می گذرانند، هیچکدام معتی این آگهی ها را درک نکرده بودند و المان ها را حتی آنهایی که المان های بانکداری الکترونیکی با آنها قیاس شده بودند را پس از تامل فراوان هم تشخیص نمی دادند. این است که این آثار گرافیکی زیبا، از منظر تبلیغاتی، در برقرای ارتباط با مخاطب که هدف اصلی این آگهی هاست بی کارکرد می ماند.
۵-این نکته مهمی است که این آگهی ها بدلیل حجم بسیار زیاد تبلیغ و ولانچ وسیعش خوب دیده خواهد شد و قطعا بدلیل طراحی می نیمالش تصویر کلی آگهی برای مدتی در ذهن می ماند. اما این دیده شدن نه معنای تاثیر است و نه به معنای ماندگاری و تبیین معنا و مفهومی خاص که نگرشی جدید برای مخاطب ایجاد کند و نه تفاوتی بین بانک ملت با دیگر بانک ها که این خدمات را ارائه می دهند. این است که اگر بانک ملت صرفا لگو اش را با همان جمله بی تاثیر بانکداری الکترونیک اکران یا منتشر می کرد به همین حد از دیده شدنِ گنگ و بی کارکرد در کوتاه مدت دست می یافت.
۶- اشتباه دیگری که در این کمپین رخ داده این است که حتی اگر مخاطب بخواهد تصاویر و شعار گنگی را بخاطر بسپارد بدلیل تبلیغ بر روی چند مفهوم بصورت همزمان (تلفن بانک، اینترنت بانک، کد بانک، همراه بانک و…) جایگزین سفرهای شهری، می توانست بر روی یک شعار و کانسپت واحد مثلا بانکداری الکترونیک جایگزین سفرهای شهری (که دیگر به نقد جایگزین سفرهای شهری نمی پردازم) تمرکز نماید.
۷- همین چند ماه پیش بود که مردم باید مجددا برای دریافت یارانه نقدی در سایت اینترنتی اش، مشخصات خود را بصورت آنلاین وارد می کردند و کد رهگیری می گرفتند تا دولت مجددا برای تخصیص یا عدم تخصیص یارانه نقدی به هر خانوار تصمیم گیری کند. در این بین در بسیاری از شهر های کشور افراد بیشماری دستگیر شدند که فرم های اطلاعات سایت را پرینت گرفته بودند و به قیمت های گزاف به مردم فروخته بودند و آنها هم فرم ها را تکمیل و به پست تحویل داده بودند! اتفاقا مخاطب اصلی این کمپین بانک ملت، همین افراد هستند!
نمونه تبلیغات این کمپین:
نمونه ای از کمپین قبلی:
نمونه ویدیوی این کمپین:
به هیچ عنوان مشکی رو رنگ تبلیغات و اثرگذاری نمیدونم و ارزش رنگ و بیان مفاهیم از طریق رنگ رو میپسندم
امیر جان من همیشه از مطالب خوبت استفاده کردم اما به شدت با این مطلب مخالفم، واقعاً بدون دونستن بریف و با در نظر گرفتن نظرات تعداد کمی، نمیشه هم در مورد مخاطب اصلی کمپین قضاوت کرد و هم تاثیرگذاری اون، علاوه بر اینکه ما نمونه های بی شماری در دنیا داریم که با کار کانسپچوال و ألمان های مفهومی تر، این آگهی بوده که مخاطبش را انتخاب میکنه و نه مخاطب آگهی را!
نکته بعد اینکه ما داریم در مورد یک خدمت مدرن صحبت میکنیم(حداقل در ایران) و نه مثلاً بیایید پول بذارید اینجا ١ درصد بیشتر سود میده! و باید فضای متفاوتی را تجربه کنیم.
موضوع بعد این که باید سطح درک عمومی مخاطب را بالا برد و این جز با شجاعت و ریسک مدیران به همراه سرمایه گذاری در این بخش میسر نمیشه. در این مورد هم مثال های زیادی از موفق ترین آگهی ها برای موفق ترین برندها در دنیا وجود داره که خط شکن بودند و هنوز هم لیدر بازار هستن.
اگر قرار باشه بانک ملت کارهایی نکنه که ” تغییر را احساس کنیم” در تمام زمینه ها، پس چه کسی باید این کار را بکنه؟! کما اینکه خیلی ها با معرفی مستقیم مزایای محصول یا خدمت دارن به اندازه کافی لطمه به ذائقه مخاطب وارد میکنن. اتفاقی که در سینما و موسیقی ما هم داره میوفته و سبک پاپ برای پایین ترین سطح مخاطب از نظر درک مفاهیم مدرن و کلاسیک شکل میگیره! دیگه وقت اون رسیده که این کمپین ها و برندها باشن که مخاطبِ پیامشون رو برای هر موضوع انتخاب کنن و نه میزان درک مخاطب. این اتفاق حرکت بزرگیِ، که هم برند و هم مخاطبین در بلند مدت از فواید آن مرتفع خواهند شد. و البته از این فرآیند بیشترین سود را خودمان در این صنعت خواهیم برد. به نظرم بهتر تمام قد از این تغییر دفاع کنیم تا اینکه به خاطر درک عده ای کم سواد یا بی سوادِ همیشه در دام کلاهبرداران!، ذائقه و آینده مخاطب و صنعت تبلیغات را تحت الشعاع قرار بدیم.
ارادت و بازهم ممنون از مطالب خوبت در دنیای تبلیغات
درود بر هومن عزیز / ممنون از اینکه نطرتو گفتی. با خیلی از حرفات موافقم که البته با انچه در تحلیل گفتم متفاوته. کلیت کار بانک ملت خیلی هم خوبه و جزو معدود آوانگاردهای قابل احترامه. ولی قطعا این تحلیلت که “بخاطر عده ای کم سواد و یا بی سواد…” اشتباه بزرگیه که محل تامله. این که کاری خوب باشه یا ظاهری خوب داشته باشه خیلی با هم فرق می کنه. این که خوب یا بد بودن یه کار تبلیغاتی رو با معیارهای خوب یا بد بودن یک اثر گرافیکی بسنجیم هم کار اشتباهیه. اینکه چقدر مجازیم آرمان های متمدنانه و خوبمونو از جیب یک بنگاه اقتصادی جامه عمل بپوشونیم هم بحث دیگریست. اگر عمری بود مطلبی می نویسم با این عنوان که وقتی در تبلیغ فروش مهم است، تبلیغات ده نمکی می خواهد یا کیارستمی؟ بعد ان شاءالله مفصل در این مورد ها گپ می زنیم. یادت باشه تو فضایی زندگی می کنیم که مردم با هر صفتی که تو یا پژمان براشون بکار می بری بازاریابی رو معادل ویزیتوری می دونن. این قطعا ضعف و ایراد خود بازاریابی است که حتی خودش را هم نتوانسته بازاریابی یا پرزنت کنه./ مخلصیم.
با سلام کامنتی در یک سایت در ارتباط با همین کمپین منتظر شده
“مسیرِ جایگزین، پیدا شد!
در سال ۲۰۰۸ کمپینی برای متروی لس آنجلس توسط Michael Lejeune و تیمش ارائه شده
که در AdWheel Awards 2009 هم جایزه گرفته.
Search: Metro Opposites Campaign
https://www.segd.org/content/metro-opposites-campaign
http://www.opiocreative.com/metro-opposites-campaign/
http://s17.postimg.org/o26k2sn2n/METRO_OPPOSITES_CAMPAIGN.jpg
”
نکته جالب٬ شباهت عجیب صورت مسئله و رویکرد برخورد یعنی راه حل جایگزین و حتی راه حل ارائه شده بصری است و این که هر دو به دنبال جایگرینی برای سفرهای درون شهری می گردند