دنیای تبلیغات- بهاریه- دنیای تبلیغات- در ایام کودکی من، از مهمترین تفریحات اهل خانواده در ایام نوروز، سینما رفتن بود. نوروز همیشه (البته امروزه کمتر) یک فصل سینمایی بود و با توجه به عدم وجود برنامههای سرگرمکنندهی مناسب از تلویزیون (به دلیل شرایط خاص کشور در دوران جنگ) و کمبود شبکههای تلویزیونی، سینما یکی از مهمترین تفرجگاههای خانوادهها بود.
به یاد می آورم در آخرین روزهای اسفند که همچنان کُرسی گرمابخش خانهی ما که شامل دو اتاق تو در تو بود، و ما را مست گرمای دلچسبِ خود میکرد، پدر در یکی از شبهای آخر سال، با روزنامه به خانه میآمد؛ کیهان یا اطلاعات.
از آنجایی که سواد خواندن و نوشتن نداشت، روزنامه را به من میداد تا ببینم سینماها در ایام نوروز چه برنامهای دارند. رسم بر این بود (و هنوز هم هست) که سینماها در روزهای چهارشنبه برنامهی خود را عوض میکردند. لذا چهارشنبهها و پنجشنبههای آخر سال، صفحهی آگهیهای کیهان و اطلاعات سرشار بود از اعلانهای سیاهوسفیدِ کوچک و بزرگ فیلمها که مخاطبین را به تماشایِ خود دعوت میکردند:
“هدیه نوروزی بزرگترین گروه سینماهای پایتخت”، “برنامه امشب بزرگترین گروه سینمایی پایتخت”، “بزودی در قویترین گروه سینمایی پایتخت”، “هدیه بهار سال … به دوستداران سینمای سالم”، “بزودی در دوازده سینمای بزرگ تهران” “برنامه شاد گروه سینماهای …” و … از جمله عبارات فریبندهای بودند که بر پیشانی این آگهیها نقش بسته بودند و در زیرشان نام سینماها:
“ونک، شهرتماشا، آسیا، مولن روژ، ملت، رکس، رنگین کمان، چرخ فلک، تیسفون، آستارا و …”
اینک در چهلوسه سالگی و پس از گذشت سی سال از آن روزگار، در آستانهی بهاری تازه، باز آخرین روزهای اسفند است.
روزنامهها را باز میکنم دیگر اثری از آن آگهیهای کوچک سیاهوسفید نیست و خیلی از آن سینماها تبدیل به پاساژ و پارکینگ شدهاند. دیگر نه از کُرسی گرمابخش خبری هست و نه آن اتاقهای تو در تو و نه پدر. همه در ذهن من تبدیل به خاطراتی دور شدهاند. اما سینما همچنان زنده است و نفس میکشد.
در این آخرین روزهای سال، بهاری سبز و جاودانه برای همگی آرزو دارم.
نوروزتان مبارک